(صدای جمعیت و شلوغی و ماشین) +قول میدی برگردی؟ _قول؟ پیش خودمون قول داشتیم؟ +یعنی قولم نداشتیم..؟ _چرا داشتیم ولی برای این مورد نداشتیم، داشتیم؟ +خیلی نامردیه رضا، داری میری ولی من هیچی ندارم، حتی یه قول! _نگو زهرا، الان سوسک میشیم :) پس خدا چی؟؟ (از میان بغض و چهره در هم زهرا جلوی لبخندش مقاومت میکند اما گونه هایش چاک می افتد) _قول چیزی که دست من نیست بهت بدم؟ چک بکشم بدون ضمانت پرداخت؟ چک بد,میگم ...ادامه مطلب