سبقت مجاز...

ساخت وبلاگ


(ورودی هیات، در بین شلوغی ها و بلندی صدای باندها)

{مصطفی}+رسوول کجاااست؟

{مهدی}_چی؟؟

+ررسول رسوول کجاست؟

_نمیشنوم چی میگی بلند بگووو!

+بابا میگم رسووول کجااست رسوووول

_رسوول جلوعه برای شور زد به جمعیت رفت جلووو!

+اینم شورشوو درآورده، حاالا نره بچسبه به منبر سینه بزنه، نمیشه!

_چیی شدهه حالا؟

+دیر شد بااابا به روضه حااجی نمیرسیم!

_تو واایسا همینجاا من میرم پیدااش کنم..



(دیر الزور، خط درگیری، در بین شلوغی ها و بلندی صدای گلوله و توپ و ماشین ها)

+رسوول کجاااست؟

_چی؟؟

+ررسول رسوول کجاست؟

_نمیشنوم چی میگی بلند بگووو!

+بابا میگم رسووول کجااست رسوووول

_رسوول جلوعه! با خط شکناا برای باز کردن راه رفته جلوو!

+اینم شورشوو درآورده، حاالا صبر میکرد با گروه دوم‌ میرفت نمییشد!

_چیی شدهه حالا؟

+دستوور عقب نشیینی ااومده! باید بررگردییم!

_بااشه،تو واایسا همینجاا من میرم پیدااش کنم..

(بعد از یک ماه، پیکر رسول و مهدی برمیگردد، مصطفی کنار مزار آن ها گریه میکند)




پ ن:

حسین

اونایی که اهل سبقت گرفتنن رو

میخره

میبره

تنبلا جا میمونن...

پ ن:

خودمون رو خرج کنیم

پ ن:

التماس دعا

غرور مقدس......
ما را در سایت غرور مقدس... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fapplezamini9 بازدید : 102 تاريخ : سه شنبه 18 مهر 1396 ساعت: 3:15